۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

شاگرد مسیح




اشخاصی که به دنبال عیسی می آمدند به سه دسته تقسیم میشدند:
1- عده­ ای که کنجکاو و علاقه ­مند بودند. دوست داشتند معجزات ببينند و حرفهای عيسی را بشنوند.
2- عده­ ای که به او معتقد بودند. مي­گفتند بله اين شخص نبی است و از طرف خدا آمده و کارهاي خوبی مي­کند.
3- عده­ ای که مي­خواستند پيرو و شاگرد او بشوند. آنها نه فقط او را قبول کرده بودند بلکه تمام زندگی خود را وقف او نموده بودند.
عيسای مسيح به دنبال دسته سوم است. او از ما دعوت مي­کند که شاگرد او بشويم. «پس رفته همه امتها را شاگرد سازيد و ايشان را به اسم پدر وپسر و روح ­القدس تعميد دهيد.»، مسيح مي­گويد:«بياييد نزد من ای تمامي زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشيد.» اما شرطی قائل شد و آن، زير يوغ او قرار گرفتن است. مسيح مي­خواهد ما زير يوغ او قرار بگيريم و کاملا تسليم او بشويم.
شاگرد چه کسی است؟ در زمانی که عهد جديد نوشته مي­شد منظوراو از شاگرد با آنچه که ما امروز به شاگرد مي­گوئيم، فرق داشت. شاگرد امروزی فقط در کلاس درس حاضر مي­شود، درسها را فرا مي­گيرد و بعد امتحان مي­دهد و تمام مي­شود. شاگرد امروزی رابطه زيادی با استاد ندارد. اما در گذشته، شاگرد کسی بود که همه چيز را رها مي­کرد و به دنبال استاد مي­رفت و با استاد زندگی مي­کرد و عملاً از او درس ياد مي­گرفت. شاگردان مسيح هميشه در همه موقعيتهای زندگی يعنی در دعا، در خدمت، در وقتی که او تعليم مي­داد، در خوردن و آشاميدن، در تفريحات، با او بودند. آنها همه چيز را ترک کرده و به دنبال استادشان آمده بودند.
خدا از ما مي­خواهد که شاگرد مسيح باشيم و همه زندگی و قلب­مان مال مسيح باشد. ما براي اينکه شاگرد مسيح بشويم بايد حاضر باشيم بهای آنر ا بپردازيم. ما بايد حساب و کتاب خود را بکنيم. عيسای مسيح به ما مي­گويد قبل از ساختن برج بايد شخص حساب و کتاب کند و ببيند که آيا مي­تواند آن را بسازد و به اتمام برساند و آن وقت شروع به ساختن بکند. پس پيرو مسيح بودن زياد هم ساده نيست و شخص بايد از ابتدا حساب و کتاب خود را بکند. عيسای مسيح به وضوح و به روشنی بهای شاگردی را بيان کرده­ است. او از شاگردان انتظار دارد که اين بها را بپردازند. ولي نکته مهم اين است که او خود قدرت پرداخت آن را نيز به شاگردان مي­دهد. شايد ما فکر مي­کنيم مسيحيت راه گريزی از جهنم و برخوردار شدن از بهترين لذايذ زندگی است و شايد ما انتظار زحمات و سختيها را نداشته باشيم. گاهی  فکر مي­کنيم وقتی به مسيح ايمان می آوريم بايد ما را روی پر قو بخوابانند و فرشته­ ها بيايند ما را باد بزنند و هر چه مي­خواهيم فوری بايد برايمان آماده شود. مسيح چنين وعده ­ای را به ما نداده است. او گفته: «پس در نهايت پيروزی از آن ما است. (يوحنا 16 : 33). بهايی که مسيح برای شاگردی آن را بيان کرد ما مي­توانيم آن را به صورت زير خلاصه کنيم:
 دوست داشتن مسيح بيش از هر کس
ما بايد مسيح را بيش از هر کس و هر چيز ديگر دوست بداريم. او بايد در رتبه اول زندگی ما قرار بگيرد. انگيزه و محرک بهای شاگردی بايد عشق و محبت باشد «و هر که پدر يا مادر را بيش از من دوست دارد، لايق من نباشد و هر که پسر يا دختر را از من زياده دوست دارد، لايق من نباشد.» (متي 10 : 37) «اگر کسی نزد من آيد و پدر و مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتي جان خود را نيز دشمن ندارد، شاگرد من نمي­تواند بود.» (لوقا 14 : 26). اگر کسی را يا چيزی را بيشتر از مسيح دوست داشته باشيم نمي­توانيم شاگرد خوبی براي مسيح باشيم.

 انکار خود
ما بايد نفس خود را و خواسته ­های خود را انکار کنيم و تسليم کامل و بدون قيد و شرط مسيح بشويم. اراده و خواست خدا بايد بر ما مسلط باشد. ما برای انجام اراده خدا بايد از خود و خواهش­ها و نقشه­ های خودمان بگذريم. «آنگاه عيسی به شاگردان خود گفت: اگر کسی خواهد متابعت من کند، بايد خود را انکار کرده و صليب خود را برداشته از عقب من آيد.»(متي 16 : 24)
برداشتن صلیب
مسيح گفت ما بايد صليب خود را برداريم و به دنبال او برويم. صليب چه معنايی دارد؟ صليب يعني فروتنی، حاضر به طرد شدن و مردوديت، زحمت کشيدن، خوار شدن و تحقير شدن و مرگ. ما بايد مثل مسيح فروتن شويم، حاضر باشيم زحمت بکشيم و طرد شويم و بميريم. صليب پاداش کسانی است که همراه عيسی بر خلاف جريان آب (شيوه­ های گناه­ آلود اين دنيا) شنا مي­کنند. زندگی ما هم شکل اين جهان نيست برای همين دنيا با ما دشمنی مي­کند.
ترک همه چيز
بايد حاضر باشيم به خاطر مسيح از خيلی چيزها بگذريم و خيلی چيزها را ترک کنيم و اين زمانی امکان­پذير است که مسيح را بيش از هر کس و هر چيز ديگر دوست داشته باشيم. پطرس و يوحنا قايق و تور ماهيگري خود را رها کردند. لاوی باجگاه خود را ترک کرد و در پی عيسی راه افتاد. همه چيز ما متعلق به مسيح است و بايد حاضر باشيم آنچه را که او از ما مي­خواهد براي کا راو به کار ببريم. «پس همچنين هر يکی از شما که تمام مايملک خود را ترک نکند، نمي­تواند شاگرد من شود.» (لوقا 14 : 33). 
علامت شاگردی چیست؟
از چه علامتی مردم مي­فهمند که ما شاگرد مسيح هستيم؟ آيا از صليبی که دور گردن ما آويزان است؟ عيسای مسيح علامتی را بيان مي­کند که نشانگر مسيحی بودن ما است و آن علامت «محبت» است. «به شما حکمی تازه مي­دهم که يکديگر را محبت نماييد، چنانکه من شما را محبت نمودم تا شما نيز يکديگر را محبت نماييد. به همين همه خواهند فهميد که شاگرد من هستيد اگر محبت يکديگر را داشته باشيد.» (يوحنا 13 : 34 و 35).
محبتی عميق که ديگران را بهتر از خود مي­داند. «و هيچ چيز را از راه تعجب و عجب مکنيد، بلکه با فروتنی ديگران را از خود بهتر بدانيد.» (فيليپيان 2 : 3). محبتی که نفع خود را طالب نيست بلکه نفع ديگری را (اول قرنتيان 10 : 24).
محبتی که کبر و غرور ندارد، صبر دارد و همه را باور مي­کند. (اول قرنتيان 13 : 4-7). البته همه حاضر به پرداخت اين بها نيستند. خيلي­ ها تا وقتی همه چيز خوب و آسان است در پی عيسی مي­روند، ولی وقتی به جاهای سخت مي­رسند او را ترک مي­کنند.
عيسی وقتی روی زمين بود اهميت زيادی به شاگردی مي­داد. او دوازده شاگرد انتخاب کرد، کسانی که حاضر بودند همه چيز خود را ترک کنند و به دنبال عيسی بیايند. عيسی مسيح سه سال و نيم به طور خصوصی با آنها کار کرد. هر چند او به عموم مردم توجه داشت و نيازهای آنها برايش مهم بود. ولي در خدمت خود بيشترين اهميت را به شاگردان خود داد و بيشترين وقت خود را با آنها صرف کرد. او موعظه مي­کرد، تعليم مي­داد، مريضان را شفا مي­بخشيد، ولي عملاً بيشتر با شاگردان خود کار مي­کرد و آنها را تعليم مي­داد و همين دوازده شاگرد، دنيا را زير و رو کردند. امروز نيز عيسی به طور خاص نظر به کسانی دارد که حاضرند شاگرد او بشوند و خود را کاملا تسليم او نمايند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر